۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلبندکم» ثبت شده است

از تغییرات :)

شکمم یه اپسیلون اومده جلو ^-^

داره کم کم باورم میشه :))

  • Lady Emelie
  • Tuesday 24 Ordibehesht 98

بعد از مدتها

سلام :)

۱. امروز ناخونام خیلی دلبری میکرد، صاف و بلند و یکدست شده و جون میده برای لاک! منم دیگه تاب مقاومت از دست دادم و بعد از حدود ۳ ماه دوباره رنگی رنگیشون کردم. ^-^

۲. خوبم، یعنی بهترم. ویارم افتاده توی شب ها. از یک ساعت به مغرب، حدودای ۷ حالت تهوع و حال بدی شروع میشه... سعی میکنم ساعت ۶ یه چیزی بخورم که شب از گرسنگی‌ نمیرم! ساعت ۱۰ هم میخوابم :))

۳. از سی بوک، ۳ تا کتاب خوشمل خریدیم که چون بالای ۵۰ تومن بود، پستش رایگان شد. بی صبرانه منتظرم به دستم برسه. :)

۴. امروز سونو دارم و یعنی دوباره قراره صدای قلبشو بشنوم. خیلی هیجان داره، بی حد و اندازه! *-*

۵. به خیلیا گفتیم. مادرشوهر و مادربزرگ و خاله و امروز قراره به چندنفر دیگه هم بگیم. خجالت میکشم... نمیدونم چرا، نمیتونم دلیلشو توضیح بدم. ولی این که به کسی بگم باردارم‌ برام همراهه با شرم و خجلت! :))

۶. امسال روزه ندارم، شب دوم و چهارم ماه رمضون، افطار دعوتیم. با این بدحالی من توی شب ها، مطمئنم به هرکی نگفتیمم همین چند روزه میفهمه :دی

۷ و آخریش. مامان براش چندتا لباس کوچولو موچولو خریده. به لباسا که نگاه میکردم یه لحظه فکر کردم بندانگشتی من قراره اینقد بزرگ بشه؟! یا خدا! خودت رحم کن :)))

  • Lady Emelie
  • Sunday 15 Ordibehesht 98

حبه انگور

صدای قلبشو دیروز شنیدم. ۲ ماه تموم شد :)

  • Lady Emelie
  • Sunday 25 Farvardin 98

میارزه

خداحافظ قهوه

خداحافظ لاک

خداحافظ استخر

خداحافظ غذا خوردن تا یه مدت (نزدیک یک ماه و نیم دیگه ؛( )

+ سلام کوچولوی من :)

  • Lady Emelie
  • Wednesday 7 Farvardin 98

مهمترین :)

فقط میتونم خیار و پرتغال بخورم. بقیه رو حالت تهوع دارم.


راسی نگفتم

خبر مهم ۹۸: باردارم! :))

  • Lady Emelie
  • Monday 5 Farvardin 98

نامه ای به فرزندم (۲)

یادته گفتم به فکر کتابخونه اتم؟ 

امروز یه قفسه از کتابخونه رو خالی کردم برای تو. هنوز نیومده، ۵-۶ تا کتاب داستان داری. :)) کتابای تربیتی رو هم گذاشتم همونجا اونام در اصل برای خودته.

سری هری پاتر گرون بود، قصد کردم هردفعه یکیشو بخرم و برای نوجوونیت کنار بذارم. 

عاشقتم، نیومده ی من :)

  • Lady Emelie
  • Friday 17 Esfand 97

اندر مقدماتش ^-^

هرچی‌ میگذره به این نتیجه بیشتر میرسم که برای تربیت فرزند، اول باید خودتو تربیت کنی. چطوری وقتی عشق شیرینی و پفکی، میتونی به بچه بگی، نخور؟ :|

+ خدایا تحمل این همه مشقت رو بده! :))


  • Lady Emelie
  • Friday 17 Esfand 97
اینجا یک امیلی از روزهای رنگی اش مینویسد! :)

* عنوان وبلاگ، نام یکی از داستان های جناب فاکنر.