از وقتی باتری لپ تاپ رو عوض کردم حدود دوسالی میگذره، چند ماهی که گذشت دوباره خراب شد و شارژ نمیشد. دیگه عوضش نکردم و برای کار کردن باید توی برق میبود. دیروز که میخواستم خاموش کنم و از برق بکشم، دیدم عه عه عه این که اصلا تو برق نبوده! نگو همسری کار داشته و از پیریز کشیده اتش. حالا من مونده بودم این نیم ساعت رو چجوری دووم آورد!
امروز کلا نزدم به برق، تا الان حدود 3 ساعته که روشنه و آخ نگفته! :))
معجزه به این میگن! خوب شدن باتری لپ تاپ بعد از یک سال و اندی، خدا جون مچکریم :))
حساب کردم یه طول استخر تقریبا باید دو ونیم برابر عرضش باشه. یعنی برای این که بتونم راحت و بدون کم آوردن ۲ تا طول برم باید بتونم ۶ تا عرض رو بدون توقف طی کنم. خب الان ۳ رو عالی میرم و این یعنی مسیر طولانی ای در پیشه!
دیروز بعد از مدت ها، استخر حسابی خلوت بود و با اجازه ناجی، ۶ تا طول رفتم ولی چنان خسته شده بودم که انگار دیگه تو پاهام حسی نبود...
دوست دارم زندگی رو، خصوصا شنای گوگولی :))
فکر میکنم برای اولین باره که درکم نکردی... خب شایدم حق داشته باشی، شاید من خوب توضیح ندادم، شاید...
اگه بخوام یه لیست از قشنگی های دنیا بنویسم حتما شنا و غوطه ور شدن توی آب و اصلا خودِ آب جز گزینه های اولمه...!
یکی از موهبت های زندگی من این بود که توی بچگی شنا رو یاد گرفتم و عاشق آب شدم. شنا خود آرامشه وقتی به مرز بین آب و هوا نگاه میکنم. وقتی روی آب شناور میشم و میذارم جریان های کوچیک منو هر طرفی ببره. وقتی با دستم موج درست میکنم و حس میکنم حرکت این مایع بی شکل رو.
همه ی اینا رو گفتم که بگم، ورزش در آب رو دریابید! خصوصا توی روزهای گرم تابستون که هر ورزش دیگه ای مثل ایروبیک و باشگاه حسابی عرقتون رو درمیاره و گرمازده تون میکنه، ورزش در آب هم چربی سوزی خوبی داره و هم این که گرما و عرق اذیت کننده نیست.
چند روزی هست که وبلاگ قدیمی رو بستم، اما نه خبری، نه سراغی.. خلوت و سوت و کور. البته از کسی نه دلخورم نه طلبکار. حتی درک میکنم.
اما حسی که الان دارم، سوای همین این هاست. حسِ فراموش شدن...